Tuesday, March 07, 2006

Monday, March 06, 2006

تنهایی

وجود سرشار از تهی ام را برای تکرار تنهایی ام نثار تو خواهم کرد تا شاید بی منتی ادمی را با خود به یدک کشم به ان خیال که فریاد تنها یی ام را به گوشت رساندم وتوتمام ان تنهایی را به نظاره نشستی اری بی منتی تو را خواهم اخر تمام تنهایی پرام را نثارت کردم دیگر چیزی ندارم

Saturday, March 04, 2006

تنهایی


تنهایی ام می داند برمن چه می گذرد
می داند که چه قدرسنگین قدم برمی دارم
می داند که سایه ام نیز بر من سنگینی می کند

Thursday, March 02, 2006

غبطه



بهتره که بی درنگ بگم : به شما غبطه نمی خورم،اصلا غبطه نمی خو رم
چون هیچ چیزه غبطه اوری درحال و روزتان ندیدم
جز یک چیز، شما انچه را که نمی توانید ببینید، می توانید بنویسید
واگر چنین خوش داری که به حا لت غبطه بخورم این تفاوتی ناچیز ا ست
و بگویم در عوض مرگ نزد من با طنی متفا وت دارد
هنگامی که مرگ چهره را لمس می کند،
تن هیچ تغییری نمی کند در نهایت،مختصر تب
مردگان ما در قایقی گذاشته می شوند
قایق بر روی رودخانه روشن به کجا می رود، کس نمی داند
تنها قایقرا ن بزرگ خبر دارد، قایقرانی که درباره ا ش هیچ نمی دانیم
مگر انکه هست